کد مطلب:50535 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

روش الگویی











انسان به فطرت خود عاشق كمال و كامل است و از نقص و ناقص منزجر است و همین عشق به كمال و انزجار از نقص آدمی را به الگوطلبی و الگوپذیری می كشاند و بر این اساس است كه روش الگویی روشی مطلوب فطرت آدمی در تربیت است و از موثرترین روشها شمرده می شود. در این روش انسان نمونه ای عینی را مطلوب خویش می گیرد و به شبیه سازی دست می زند و تلاش می كند در همه ی امور خود را همانند الگوی مطلوب خویش سازد و گام در جای گام او نهد و بدو تشبه نماید. البته هر چه نمونه ی ارائه شده از كمال بیشتر و جاذبه ی فراگیرتری بهره مند باشد، روش الگویی روشی مطلوبتر و از كارآیی بیشتر برخوردار خواهد بود. بنابراین بهترین الگو، نمونه ای است تام و تمام و انسانی كامل كه الگوهای دیگر نیز باید آدمی را بدین سمت هدایت نماید.[1] امیرمومنان فرموده است:

«و لقد كان فی رسول الله- صلی الله علیه و آله- كاف لك فی الاسوه... فتاس بنبیك الاطیب الاطهر- صلی الله علیه و آله- فان فیه اسوه لمن تاسی و عزاء لمن تعزی. و احب العباد الی الله المتاسی بنبیه و المقتص لاثره.»[2] .

برای تو بسنده است رسول خدا (ص) را مقتدا گردانی... پس به پیامبر پاكیزه و پاك خود اقتدا كن، كه راه و رسمش سرمشقی است (نیكو) برای كسی كه بخواهد تاسی جوید و انتسابی است (عالی) برای كسی كه بخواهد منتسب گردد. و محبوبترین بندگان نزد خدا كسی است كه رفتار پیامبر را سرمشق كند و به دنبال او رود.

[صفحه 332]

به دلیل نیاز فطری آدمی به الگو و همانندسازی در تربیت، لازم است الگوهای والا بدرستی معرفی شوند تا انسان با بینشی روشن مصداق كمال حقیقی را تشخیص دهد و به الگوگیری بپردازد كه اگر چنین نشود، انسان نیاز خود به الگو را به دلیل اشتباه در مصادیق كمال در نمونه هایی نامناسب جستجو می كند و به بیراهه كشیده می شود.


دلا نزد كسی بنشین كه او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو كه او گلهای تر دارد


در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیكاران
به دكان كسی بنشین كه در دكان شكر دارد


ترازو گر نداری، پس تو را زو ره زند هر كس
یكی قلبی بیاراید، تو پنداری كه زر دارد


تو را بر در نشانه او به طراری كه می آیم
تو منشین منتظر بر در كه آن خانه دو در دارد


به هر دیگی كه می جوشد، میاور كاسه و منشین
كه هر دیگی كه می جوشد درون چیز دگر دارد


نه هر كلكی شكر دارد، نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گهر دارد[3] .

از این روست كه ارائه ی الگوهای متعالی و قابل پیروی از مهمترین امور تربیت انسانی است و امیرمومنان علی (ع) مكرر بدان اشارت نموده است:

«و اقتدوا بهدی نبیكم فانه افضل الهدی و استنوا بسنته فانها اهدی السنن.»[4] .

به سیرت پیامبرتان اقتدا كنید كه برترین سیرت است و به سنت او بگروید كه راهنماترین سنت است.

«ارسله داعیا الی الحق و شاهدا علی الخلق.»[5] .

او را فرستاد تا حق را دعوت كننده ی راه باشد و بر آفریدگان گواه باشد.

«سیرته القصد و سنته الرشد و كلامه الفصل و حكمه العدل.»[6] .

سیرت او میانه روی در كار است و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد و داوری او عدالت است- و ستم را براندازد.

[صفحه 333]

انسان برای سیر به سوی كمال مطلق به الگوهایی كامل نیاز دارد و تاكید قرآن كریم بر اینكه پیامبر اكرم (ص) منبع و معدن و مركزی است كه انسانهای می توانند در همه ی وجوه زندگی به راه و رسم و سیرت او تاسی كنند، پاسخ به این نیاز اساسی است.[7] .


هیچ كس را نیست ره سوی وصال
تا نباشد رهبرش صاحب كمال[8] .

البته روش الگویی در تربیت روشی فراگیر است و انسان در مراحل مختلف زندگی خود به الگو نیاز دارد و همانند سازی و درس آموزی در زمینه های گوناگون از نخستین دوران كودكی آغاز می شود و انسان به روش الگویی رشد می كند و بالطبع هر چه از الگوهای مناسبتر و والاتری بهره مند شود، در سیر به سوی كمال توفیق بیشتری می یابد. مهم آن است كه این الگوها انسان را در سیر به سوی كمالات انسانی مدد نماید، چنانكه امیرمومنان علی (ع) سفارش كرده كه خردسالان به كمالات و تجربه های مفید بزرگسالان تاسی نمایند:

«لیتاس صغیركم بكبیركم و لیراف كبیركم بصغیركم.»[9] .

باید خردسالان از كلانسالتان پیروی كند و كلانسالتان به خردسالتان مهربان باشد.

كلانسالان از آزمودگی و دانایی و زیركی و دوراندیشی بیشتری برخوردارند و سزاوارند كه در این امور نمونه و سرمشق قرار گیرند،[10] و نیز هر صاحب كمالی در كمال خود می تواند مورد تاسی واقع شود، البته با حفظ جهتگیری تربیتی در جهت الگوی كامل.


صفحه 332، 333.








  1. ن. ك: امام روح الله خمینی، آداب الصلاه، چاپ سوم، موسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش. صص 263 -262.
  2. نهج البلاغه، خطبه ی 160.
  3. جلال الدین محمد بلخی ( مولوی)، كلیات دیوان شمس تبریزی، مقدمه بدیع الزمان فروزانفر، تصحیح و حواشی م. درویش، سازمان انتشارات جاویدان علمی، 1346 ش. ج 1، صص 228 -227.
  4. نهج البلاغه، خطبه ی 110.
  5. همان، خطبه ی 116.
  6. همان، خطبه ی 94.
  7. ن. ك: محمد سلیمان الاشقر، افعال الرسول و دلالتها علی احكام الشرعیه، موسسه الرساله، بیروت، 1408 ق. ج 1، صص 201 -189، تفسیر المیزان، ج 16، ص 288.
  8. شمس الدین محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، تصحیح و مقدمه سید علی آل داود، موسسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1368 ش. ص 30.
  9. نهج البلاغه، خطبه ی 166.
  10. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 3، ص 315.